Daisy

Life is a treasure

Daisy

Life is a treasure

زندگی کن

"زندگی"

روزی یکی از دوستانم کشوی مخصوص لباس های زیر همسرش را باز کرد ، بسته ای که در کاغذ کادو پیچیده شده بود رابه آرامی برداشت و با  خود گفت:

_"این یک بسته ی معمولی نیست."

 کاغذ کادو را باز کرد و در سکوت ،به جعبه وکاغذ آن خیره شد. هفت – هشت سال پیش وقتی که برای اولین بار به نیویورک رفته بودند، خریده بودش و هرگز آن را نپوشیده بود،انگار برای موقعیتی خاص نگهش داشته بود.

خوب دست کم من این طور فکر می کنم.

مرد به تخت خواب نزدیک شد و جعبه کادو پیچ شده را در کنار دیگر لباس ها که قرار بود به مستحق بدهد قرار داد ،آخر همسرش به تازگی از دنیا رفته بود و او می بایست لباس ها و وسایل قابل استفاده او را همراه خود به مراسم تدفین می برد و به فقرا می داد.

***

هرگز چیزی را برای موقعیت های خاص کنار نگذارید،

هر روز زندگی ، روزی خاص است،

من هنوز هم فکر می کنم که این جملات کل زندگیم را تغییر داده است.

این روزها بیشتر وقتم را صرف مطالعه می کنم و کمتر به نظافت خانه می پردازم.

آرام وسبکبال در ایوان خانه می نشینم، بدون این که افکارم را نگران موضوعات مختلف  کنم.

زمان بیشتری را در کنار خانواده ام صرف می کنم و کمتر کار می کنم.

حالا دیگر فهمیده ام که زندگی یک تجربه است که باید آن را کسب کرد ،نه خطری که مدام از آن فرار کنی.

دیگر هیچ چیز را برای روز مبادا نگه نمی دارم.

هر روز لیوان های کریستال را استفاده می کنم...

موقع رفتن به سوپرمارکت،اگر دوست داشته باشم بهترین لباسهایم را می پوشم.

دیگر عطر مخصوصم را برای موقعیت های خاص کنار نمی گذارم،هرزمان که بخواهم ازآن استفاده می کنم.

کلماتی مانند : (یک روزخواهم گفت و یک بارخواهم رفت و...) را از لغتنامه زندگیم پاک کرده ام.

نمی دانم اگر همسر دوستم می دانست که صبح روز بعد را نخواهد دید ، چکار می کرد؟

این سؤالی ست که هیچ کس پاسخش را نمی داند.

اما شاید با اقوام نزدیک و دوستانش تماس می گرفت،

شاید به دوستان قدیمیش تلفن می زد و کدورت های گذشته  را از بین می برد،

دلم می خواهد فکر کنم به رستوران چینی مورد علاقه اش می رفت و...

این چیز های کوچک ، همان هایی  هستند که دلم می خواهد پیش از این که نوبت من برسد، انجامشان داده باشم.

هر روز ، هر ساعت و هر ثانیه از زندگی موهبتی ست،

امروز زندگی کن ،قول زندگی فردا به هیچ کس داده نشده.


نظرات 2 + ارسال نظر
گلی شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:31 ق.ظ

تا یه حدی موافقم.... تا یه حدی نه
اصولا میگن جوری زندگی کن که انگار امروز آخرین روز زندگیته و جوری زندگی کن که انگار تا ابد زنده ای. تو بیان احساسات و این تیپ چیزا خیلی خوبه که آدم فکر کنه ممکنه فردایی نباشه ولی یه سری آینده نگری ها هم لازمه. مثل امور مالی و حتی من فکر میکنم تو همون بیان احساسات هم آدم باید حواسش باشه که فردایی هست و اصولا هر حرفی یه چیزایی هم دنبالشه
ولی موافقم که کاری که آدم تصمیم داره انجام بده رو نباید به تعویق بندازه

آره مخصوصا با این اوضاع اقتصادی قشنگ مملکت.

فاطمه یکشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:32 ق.ظ http://daryatanhast.blogsky.com/

سلام...

خوشحالیم که اینجانب را شناختید


خوشحالیم از آشناییتون...

بابت آپ هم راستش خیلی درسته این حرفا ولی راستش اینجا جواب نمیده فک کنم...

آخه نمیشه دنبال تمام علایق رفت...یه جورایی با این اوضاع داره شبیه قصه ها میشه...

راستی بانو ارادت داریما...

مرامتو .ما بیشتر.I love you شدیدأ.آره اما چه میشه کرد باید سعی کنیم شاد باشیم دوست جون.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد